باسلام
برنامه چهل و سوم به مقصد پیر بانگ گو ساعت5:08آغاز شد با دو دستگاه موتور سیکلت و چهار نفر حرکت آغاز شد. هوا مقداری سرد بود ولی آسمان به شدت صاف و تماشای ستارگان بسیار جذاب و انگار آسمان پر از ستاره سینه ی گشاده و پرمهرخدا و دوربین هایی که نمی توانند زیبایی های شب کوه را تصویر کنند و فقط باید باشی و درک و لمس و حس کنی. در این ساعت رفت و آمد در مسیر نسبتا خوب بود و سحرخیزان به سوی مقاصد خود در حرکت بودند. مسیر دسترسی از سمت شهیون است و گروه در نزدیکی های شهیون کنار جاده نماز صبح را اقامه کرد و آن دم ساعت حوالی6صبح بود.
مجددا بدون اتلاف وقت به حرکت ادامه دادیم پس از روستای حسن آقا دارک و انحرافی دیونی به سمت راست منحرف شده و پس از حدود 15دقیقه به محل پیر در حوالی ساعت7رسیدیم دیگر هوا تقریبا روشن شده بود و اولین چیزی که خودنمایی می کرد گنبد کوچک و آبی رنگ پیر بود و درحتچه های بادامی که نجابتشان هم در زیبایی و هم در بو انسان را مسحور می کند. کاش میشد صدای پرندگان که در آن صبح سحر و در آن هوای مطبوع نغمه سرایی می کردند را در شیشه ای می ریختیم و با خود به شهر می آوردیم.

پیر امکانات چندانی ندارد سرویس بهداشتی و آبی که از کنار پیر روان است مسیلی که بسیار خشکیده در زیر پیر مشخص است.

درختچه های بادام کوهی و درخت کنار و همچنین خرزهره از پوشش گیاهی این منطقه است. مسیر دسترسی مارپیچ های خوبی دارد که حرکت و موتورسواری را جذاب می کند هرچند بدلیل جنس تپه های مشرف بر جاده گل و شل به داخل مسیر می آید و آسفالت نیز مشخص است که سالیان زیادی است تعمیر نشده است.

حدود نیم ساعتی کوهپیمایی و سپس صرف صبحانه ای و چای گرم ذغالی در آن هوای بسیار مطبوع در ارتفاعی مشرف بر پیر و در کنار درختچه های پر از شکوفه ی بادام کوهی و بحث های گونه گون.

بالاخره در ساعت8:45نغمه ی بازگشت سردادیم و ساعت9آغاز حرکت کردیم در راه گله های پرشمار دام و همچنین چادرهای برافراشته ی عشایر را مشاهده کردیم و همه در انتظار باران و ماشینی سوخت رسانی می کرد به عشایر و باز هم بنزین و تمام شدن در راه. و بالاخره حوالی ساعت10از همدیگر جدا شدیم و برنامه به پایان رسید.